» معرفی رمان"نفرتی که تو میکاری":
درپشت جلد کتاب آمده است:
در دنیایی که صدای اقلیت بودن هر روز سختتر میشود انجی توماس، نویسندهی آمریکایی، در اولین کتابش سعی میکند مسائل روز دنیا را با زیباترین زبان ممکن و در قالب داستانی که الهام گرفته از ماجرای واقعی است به تصویر بکشد.نفرتی که تو میکاری بهترین کتاب در سال ۲۰۱۷ به انتخاب اعضای سایت گودریدز بوده و از آن کتابهایی است که از همان اول به لیست پرفروشهای نیویورکتایمز رفت و برای مدتها در آن لیست باقی ماند. این کتاب همچنین با گرفتن هشت ستاره که بیشترین امتیاز ممکن است نامزد جایزهی کتاب ملی آمریکا شده است، کتابی که نویسندگان بزرگی چون جیسون رینولدز، جان گرین و بسیاری دیگر با عباراتی چون «میخکوب کننده» و «خیره کننده» از آن یاد کردهاند.
قسمت هایی از متن کتاب:
«کارت ماشین و بیمه.»
خلیل یکی از قوانین را زیر پا گذاشت. کاری که پلیس گفت را انجام نداد.
«برای چی گفتی بزنیم کنار؟»
«کارت ماشین و بیمه.»
«پرسیدم برای چی گفتی بزنیم کنار؟»
با خواهش گفتم: «خلیل، کاری که میگه رو انجام بده.»
(نفرتی که تو میکاری – صفحه ۲۴)
مامور به سمت ماشینش رفت.
پدر و مادرم من را جوری بار نیاوردهاند که از پلیسها بترسم، بلکه یادم دادهاند که در برخورد با آنها باهوش باشم. به من گفته بودند وقتی پلیس پشتش به تو است هوشمندانه نیست تکان بخوری.
خلیل این کار را انجام داد. به سمت در آمد.
هوشمندانه نیست حرکت ناگهانی انجام دهی.
خلیل این کار را کرد. در راننده را باز کرد.
«تو حالت خوبه، استار…»
بنگ!
(نفرتی که تو میکاری – صفحه ۲۵)
بارها و بارها شبیه این اتفاقات را دیده بودم، سیاهپوستی که بهخاطر رنگ پوستش کشته میشود و همهجا بههم میریزد. من خودم در شبکههای اجتماعی، زیاد پیام تسلیت و عکس گذاشته بودم و کلی هم نامه اعتراضی امضاء کردم. همیشه با خودم فکر میکردم اگر روزی چنین اتفاقی را ببینم، بلندترین صدایی خواهم شد که تابهحال وجود داشته و کاری میکنم که دنیا بفهمد چه اتفاقی افتاده است. حالا آن اتفاق را دیدهام و میترسم حرفی بزنم.
(نفرتی که تو میکاری – صفحه ۳۵)
مشکلی که چپچپ نگاه کردن دارد این است که بالاخره یکجایی سنگینی نگاه را احساس میکنی و کار به کتک زدن یا کتک خوردنت میرسد.
(نفرتی که تو میکاری – صفحه ۱۰)
نفرتی که در دل بچهها میکاری زندگی همه رو به گند میکشه.
(نفرتی که تو میکاری – صفحه ۲۰)
آدمهایی مثل ما در موقعیتهای اینچنینی در شبکههای اجتماعی معروف میشوند و تبدیل به هشتگ میشوند، اما بهندرت به چیزی به نام عدالت میرسند. فکر میکنم همه ما منتظر آنلحظه هستیم، لحظهای که همهچیز درست تمام میشود.
(نفرتی که تو میکاری – صفحه ۵۶)
چشمهایش گشاد شد. «وای خدای من. تو فکر کردی که من نژادپرستم؟»
نگاهی به او انداختم. «تو به تنها دختر سیاهپوستی که اونجا بود تیکه انداختی و گفتی مرغسوخاری. خودت چی فکر میکنی؟»
«خدای من، استار! بعد از این همه سال دوستی، فکر میکنی که من نژادپرستم؟ واقعا؟»
«تو میتونی حرف نژادپرستانه بزنی اما نژادپرست نباشی!»
(نفرتی که تو میکاری – صفحه ۱۰۲)
مراسم ترحیم برای مردهها نیست، برای زندهها است.
(نفرتی که تو میکاری – صفحه ۱۱۱)
بعضی وقتها حتی اگه همه کارها رو هم درست انجام بدی بازهم ممکنه اوضاع درست نشه. مسئله اینه که هیچوقت نباید دست از انجام کار درست برداری.
(نفرتی که تو میکاری – صفحه ۱۳۹)
ایمان تنها باور داشتن نیست بلکه حرکت به سوی باور است.
(نفرتی که تو میکاری – صفحه ۱۹۲)
برای لحظهای، دنیا را بدون بابا تصور کردم و دنیا دیگر دنیا نبود.
(نفرتی که تو میکاری – صفحه ۲۸۷)
من فکر میکنم روزی دنیا تغییر میکند. چگونه؟ نمیدانم. چه زمانی؟ مطمئنا نمیدانم. چرا؟ چون همیشه کسی هست که آماده مبارزه باشد. امروز نوبت من است شاید فردا نوبت شما باشد.
(نفرتی که تو میکاری – صفحه ۳۹۶)
عنوان: نفرتی که تو میکاری
نویسنده: انجی توماس
ترجمه: میلاد بابانژاد – الهه مرادی
نتشارات: نون
تعداد صفحات:400