سلام بر ابراهیم. اینگونه نیکوکاران را جزا میدهیم به درستی که او از بندگان مؤمن ما بود.
ماجرای حیرت انگیز انتخاب نام این کتاب را در قسمت دوم بخوانید !!!
تکه ای از کتاب : پهلوان
سید حسین طحامی (کشتی گیر قهرمان جهان ) به زورخانه ما آمده بود و با بچه ها ورزش میکرد. هرچند مدتی بود که سید به مسابقات قهرمانی نمیرفت، اماهنوز بدنی بسیار ورزیده و قوی داشت.
بعد از پایان ورزش روکرد به حاج حسن وگفت: حاجی، کسی هست بامن کشتی بگیره؟
حاج حسن نگاهی به بچه ها کرد وگفت: ابراهیم، بعد هم اشاره کرد؛ برو وسط گود.
معمولا درکشتی پهلوانی، حریفی که زمین بخورد، یا خاک شود می بازد.
کشتی شروع شد. همه ما تماشا میکردیم. مدتی طولانی دوکشتی گیر درگیربودند. اما هیچکدام زمین نخوردند.فشار زیادی به هردو نفرشان آمد، اماهیچکدام نتوانست حریفش را مغلوب کند، این کشتی پیروز نداشت.
بعد ازکشتی سید حسین بلندبلند می گفت: بارک الله، بارک الله، چه جوان شجاعی، ماشاءالله پهلوون!
منبع:سلام بر ابراهیم جلد اول؛ ص.22
مشخصات فنی :
سایز رقعی
نویسنده گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
انتشارات نشر شهید ابراهیم هادی
شابک 9-5-94498-600-978
موضوع شهیدان - ایران - بازماندگان - خاطرات
شماره کتاب شناسی ملی 3658956
چگونه نام این کتاب ارزشمند انتخاب شد ؟
وقتی تصمیم گرفتیم کاری در مورد آقا ابراهیم انجام دهیم، تمام تلاش خودمان را انجام دادیم تا با کمک خدا بهترین کار انجام گیرد. هرچند میدانیم این مجموعه قطرهای از دریای کمالات و بزرگواریهای آقا ابراهیم را نیز ترسیم نکرده.
اما در ابتدا از خدا تشکر کردم. چون مرا با این بنده پاک و خالص خودش آشنا نمود.
همچنین خدا را شکر کردم که برای این کار انتخابم نمود. من در این مدت تغییرات عجیبی را در زندگی خودم حس کردم! نزدیک به دو سال تلاش، شصت مصاحبه، چندین سفر کاری و چندین بار تنظیم متن و ... انجام شد. دوست داشتم نام مناسبی که با روحیات ابراهیم هماهنگ اشد برای کتاب پیدا کنم.
حاج حسین را دیدم. پرسیدم: چه نامی برای این کتاب پیشنهاد میکنید؟ ایشان گفتند: اذان. چون بسیاری از بچههای جنگ، ابراهیم را به اذانهایش میشناختند، به آن اذانهای عجیبش! یکی دیگر از بچهها جمله شهید ابراهیم حسامی را گفت: شهید حسامی به ابراهیم میگفت: عارف پهلوان. اما در ذهن خودم نام مجموعه را «معجزه اذان» انتخاب کردم.
شب بود که به این موضوعات فکر میکردم. قرآنی کنار میز بود. توجهم به آن جلب شد. قرآن را برداشتم. در دلم گفتم: خدایا، این کار برای بنده صالح و گمنام تو بوده، میخواهم در مورد نام این مجموعه نظر قرآن را جویا شوم!
بعد به خدای خود گفتم: تا اینجای کار همهاش لطف شما بوده، من نه ابراهیم را دیده بودم، نه سن و سالم میخورد که به جبهه بروم. اما همهگونه محبت خود را شامل ما کردی تا این مجموعه تهیه شد. خدایا من نه استخاره بلد هستم نه میتوانم مفهوم آیات را درست برداشت کنم.
بعد بسملالله گفتم. سوره حمد را خواندم و قرآن را باز کردم. آن را روی میز گذاشتم. صفحهای که باز شده بود را با دقت نگاه کردم. با دیدن آیات بالای صفحه رنگ از چهرهام پرید!
سرم داغ شده بود، بیاختیار اشک در چشمانم حلقه زد، در بالای صفحه آیات 109 به بعد سوره صافات جلوهگری میکرد که میفرماید: سلام بر ابراهیم. اینگونه نیکوکاران را جزا میدهیم به درستی که او از بندگان مؤمن ما بود.